کامیار پسرناز من

موفقیت

سلام مامانااااااااااااااا دوست جوناااااااااااااااااااااااااااااااااااااا   موفقیت خود را در پروژه جیش گیرون  اعلام میدارم هوراااااااااااااااااااااااااااا
27 مهر 1391

جیششششششششش

سلام سلام همه دوست جوناااااااااا   وای که چقدر دلم براتون تنگ شده بود ما این روزها درگیر جیش کامیار هستیم و مشغول از پوشک در اومدن شماها چیییییییییییییی؟؟    
2 شهريور 1391

اردیبهشت کامیار

این روزا بیشتر کارای ما شده پارک رفتن معمولا عصرهاااااااا   راستی رفتیم نمایشگاه کتاب کامیار کلی حال کرد.. اول از همه از دیدن اون همه ماشین آتش نشانی خوشش اومد باهاشون عکس انداخت . بعد رفتیم غرفه کودک و نوجوان من و باباییش بیشتر از خودش حال کردیم من که از هر کتابی خوشم اومد خریدم همه کتابهایی که مربوط به نی نیهای بالای دو سال بود از جمله یه کتاب که اسمش " من که از گل بهترم .... لگن دارم "  بود کامیار بیشتر از کتابهای دیگه عاشق این کتاب شده در مورد جیش نی نیها و پوشکشونه خیلی جالبه . راستی بن بن بن هم براش گرفتم روزی چند بار باهاش کار میکنم بیشتر شیطونی میکنه تا دقت کنه اما با همین دو روز تمرین بلد شده گل و آب رو بخونه ...
19 ارديبهشت 1391

کامیار 1391

سلام سلاممممم کلی حرفهای نگفته دارم اول ازهمه تولد کامیار جونم که 22 بهمن بود اما من نتونستم زودتر بیامو عکس بزارم از همه دوست جونا که به من و کامیار لطف داشتن و تولدش رو فراموش نکردن و به یادمون بودن ممنونم این هم یه عکس از تولد پسر نازم   سال نو هم بر همه دوست جونا مبارک  ما امسال عید با خانواده پدری رفتیم شمال - رامسر جای شما خالی خوش گذشت کلی   چهاردهم برگشتیم اما دیگه از شمال کلی خسته شده بودیمااااااااااااااااااااا         متاسفانه نتونستم که عکس آپلود کنم گریهههههههههههه ...
6 ارديبهشت 1391

پسرم داره مرد میشه

کامیار جون مامان این روزها شیطون تر از قبل شده هر کاری که بگی میکنه ظرف میشوره اون هم توی ظرف شویی غذا درست میکنه اون هم سر گاز روی در و دیوار راه میره  ............ حسابی بلبل زبون شده مثلا یادم نیست سر چه مسئله ای بود که داشتیم همگی مامان بزرگ و بابا بزرگ و خاله و .... خلاصه همه دست به دست هم داده بودیم که توجه اش را از یه موضوعی پرت کنیم که اول یه نگاه نگاهی به ما کرد و بعد خندید گفت " اینا ... همش ... چلکه " البته نمیدونم از کجا و چه جوری یه چندتا حرف بی تربیتی یاد گرفته و وقتی عصبانی میشه میگه البته انقدر دعواش کردم ..... ناگفته نمونه سر این قضیه یه بار کتکتش هم زدم .... خلاصه الانا دیگه وقتی عصبانی میشه ف...
1 بهمن 1390

بدون عنوان

سلام دوست جونااااااااا   دلم برای همتون تنگیده بود . وبهمتون رو خوندم نازیییییییییییی به این بچه های گل   کامیار هم این روزا خیلی شیطونتر از قبل شده و تازگیها یک کوچولو بیشتر کلاهمون میره تو هم ..   اما حالا که وب شماها رو خوندم دیدم که ای بابا مقتضی سنشونه وما باید مثلقبل هر چی که میگذره حوصلمون هم بیشتر بشه.     ...
7 دی 1390

روزگار این روزای کامیار جونم

بیست ماهگیت مبارک عزیز دلم     میخوای بدونی که این روزا چه کارایی میکنی   اول از همه بگم انقدر بزرگ شدی که به من دستور غذایی میدی. چند روز پیشا بی مقدمه یه هویی اومدی گفتی مامان ماکا ... ماکا ایخوام یعنی ماکارونی میخوام از انجا که ماهم ماکارانی در بساطمون نداشتیم مجبور شدیم یه قابلمه کوچولو برای شما درست کنیم و شما هم با اشتهای فراوون میل کردی ... نوش جونت مامانی. اما همش این نبود دستور سوپ و کباب هم بهم دادی و البته مامان جون مهربون با کلی عشق و علاقه آنها رو هم برات درست کرد. تقریبا هم هر روز صبح تخم مرغ یا به قول خودت توخ مغ میخوری البته نه کامل ولی کاچی بعض هیچی از سرگرمیهات...
24 مهر 1390