مامانی در آستانه تولدش
عزیز دلم فردا تولد منه
میدونی ......فردا 29 سالم تموم میشه و امسال آخرین سال از دهه دوم زندگی منه .
هیچ وقت فکر نمیکردم که دهه دوم زندگی به این سرعت سپری بشه یه جورایی همیشه فکر میکردم که آدم همیشه 26 - 27 ساله میمونه ......................
اما نه . .............. این یه واقعیته که عمر مثل برق و باد میگذره
همیشه روز تولدم بهترین روز سال برام بوده و خیلی خوشحال بودم اما امسال ........... نمیگم ناراحتم اما یه حس خاصی دارم ............. شمع کیک تولد مثل یه تلنگر بود برام با خودم گفتم ای بابااااااااااااا دوران بیست سالگی هم تموم شد.
( آخه امسال آخرین باریه که شمع تولد دهگان با رقم 2 داره )
نمیدونم چرا شوکه شدم انگار که منتظرش نبودم . انگار حالا حالا ها منتظرش نبودم.
الان فهمیدم که دهه دوم زندگی هر آدمی براش حکم یه شاه راهیه که اون رو به آینده میرسونه و هر کس بتونه از این شاه راه توشه مفید بیشتری جمع کنه آینده اش رو تامین کرده هم آینده خودش هم فرزندانش هم همسرش.
آدمی وقتی پا به این مسیر میزاره سرشار از انرژی و امید و افکار رنگارنگه و اگر نتونه از این فرصت نهایت استفاده رو بکنه بازنده محسوب میشه .
چون هر چیزی باید در وقت خودش و در مکان خودش انجام بشه تا به ثمر برسه و این ده سال زمانیه که آدم باید بذر آینده را بکاره تا بتونه محصول خوبی درو کنه .
طی این مسیر اصلا ساده نیست هر چند همه آدمهایی که تو این شاه راه هستن همه سرخوش و پر انرژی هستن اما نباید عقل و تدبیر رو از دست بدن.
میدونی چرا؟؟؟
چون آدمها تصمیمات مهم زندگیشون رو تو این مسیر میگیرن ..... انتخاب رشته دانشگاه ..... انتخاب همسر ..... و حتی بچه دار شدن.
همه این انتخابها میتونه آدمها رو تو مسیر جدیدی قرار بده
بنابراین از تو و از تمام کسانی که هنوز پا به این شاهراه مهم زندگی نگذاشتن میخوام که با چشم باز و ذهن متفکر واردش بشن تا نهایت استفاده رو از این دوره زندگیشدن بکنن.
"واقعا که این قافله عمر عجب میگذرد"
"باقیمانده اش رو دریاب"
با تمام اینها خدا رو شاکرم که گلی مثل تو رو توی بغلم دارم .
همه ی امیدم ... دوستت دارم و برات آرزوی عاقبت به خیری و سربلندی دارم .